عنوان ندارد : )
اینجا رو یادمون نرفته.. اما خب چطور بگم! چون فلنی وضع نی نی معلوم نیس، حرفی هم نیست که بگیم . شاید بعدنا دلیلش رو یادمون بره. خب من به نی نی حسودیم میشه.. حتی به اینجا قبلنا بابایی میگفت نی نی که بیاد همه توجه مامانش برای نی نیه منم میگفتم نه هر کسی جای خودشو دارهههه. اما من اینجا رسما حرفمو پس میگیرم. نی نی که بیاد همه ی باباش مال نی نیه.. منم نمیتونم تحمل کنم. نظر و دلیل شخصی خودمه .. _______________________ _______________ پ ن : شاید بعضی ها فکر کنن که ما نمیتونیم بچه دار بشیم؛ خواستم بگم که اینطور نیست .
نویسنده :
مامانی آینده
20:07
رمزدار ...
نمیخواستم پست بذارم :/
عشق یعنی: پسر کوچولوت با اخم بیاد بهت بگه : مامان چرا جلو بابا روسری سرت نمیکنی؟! بعد باباش بخنده و لپشو بکشه و بگه : من شوهرشم پسر ..! اونم هی داد بزنه بگه : تو هیچی نگو بابا؛ مامان جواب منو بده! چیه خب پسرم غیرتیه ^_^
خستم خب
هعییییی بچههه خو بیا لوس بازی درآر خستگیم در ر ه
بدون عنوان
یه نی نی کوچولوی کوچولو... انقدرکه بلد نیست راه بره..پوشک میپوشه... 4 دستو پا میره.... دستاشو میگیریم تا یکم وایسه....اما میافته.... دیگه خسته میشی... درازمیکشی...بغلش میکنی و داد میزنی عسل بابا کیییییه؟ اما نینیمون نمیتونه حرف بزنه... گنگ بهت خیره میشه... منم شاهد این صحنه هام... میگی بهت گفتم عسل بابا کیییییه توله ی من...؟ اما... یه روز میاد دو سالش میشه... یکم حرف میزنه... لباسامو میپوشه و میگه بابایی خوشگل شدم؟ میگی:بزغاله این که لباسای خانم منه.... میگه:بابایی بهش نگیا اما من لباساشو پوشیدم تاباتو ازدواج کنم... منم میگم:نخیر نخیر قبول نیس! این شوهر منه...عشق منه... کسی حق ن...
برای دخترمون :)
میدانی الان به چه اندیشیدم؟؟؟به دخترمان چشمانی درشت... بازوانی فربه... در عمقِ نگاهش یک دنیا عشق.... تاتی تاتی راه رفتنش...ای جان متعجب نگریستنش با آن دو بند انگشت،،دستش،فشار دادنِ انگشتانت مگر زندگی چیست؟؟؟همین است آرام میکند مرا خیالِ زود هنگامِ گریه های شب هنگامِ او آرام میکند مرا معصومیتِ شیطان گونهِ ی نگاهای پاکِ کودکانه اش دوست دارم اسمش را هم هنوز نمیدانم ولی دیوانه ام میکند ،سِرِشتِ پاک گونه ای که مرا یاد تو می اندازد فکرش را بکن چه زیباست این فرشته کوچولویِ ما...
نویسنده :
مامانی آینده
11:32
یه دنیا ممنون
مرسی برای خاطره قشنگه تولد امسالم مرسی ک بازم مث پارسال غافلگیرم کردی مرسی ک یادت بود مرسی کادوی قشنگی ک دادی مرسی برا همه اتفاقای خوب مرسی برا بودنت :-)
نویسنده :
بابایی آینده
2:24
تولدت مبارکا :*
تو وجودت واسه من یه معجزه ست مثل تو هیچ کجا پیدا نمیشه روز میلاد قشنگت میمونه توی تقویم دلم تا همیشه تولدت مبارک بابایی آینده
نویسنده :
مامانی آینده
20:16
:P
دلم شاده که اینجایی ، چشام رو چشم تو ماته نجابت تو حجابت نیست ، نجابت توی چشماته چه معصومانه می خندی ، چه معصومانه آرومی چه بی اندازه می خوامت ، چه بی اندازه خانومی تو شیرینی مث لیلا ، مث فرهاد مجنونم از این که پاک می مونی ، ازت مردونه ممنونم نذار که بی تو کافر شم ، که ایمان بی تو می میره تو که هستی خدا هست و ، تو که میری خدا می ره منی که تو خودم گم بود ، تو آغوش تو پیدا شد شبی که دل به تو بستم ، گره از کار من وا شد کنارت حال من خوبه ، منو با بوسه بهتر کن تموم باورم هستی ، منو با بوسه باور کن پریده رنگ شب با تو ، شبو با خند...